دوستت دارم برای تمام زنهایی که نشناختهام
دوستت دارم برای تمام زمانهایی که نزیستهام
برای بوی دریا و بوی نان داغ
برای برفی که آب میشود برای اولین گلها
برای حیواناتی پاک که انسان نمیترساندشان
برای دوست داشتن دوستت دارم
برای تمام زنهایی که دوست نمیدارمشان
چه کسی جز تو مرا نشانم میدهد
منی که چنین کم خود را میبینم
بیتو چیزی نمیبینم جز برهوتی گسترده
بین گذشته و امروز
تمام آن مرگها را پشت سر گذاشتم روی کاه
نتوانستم دیوار آینهام را سوراخ کنم
باید زندگی را کلمه به کلمه میآموختم
همانطور که از یاد میبریم
دوستت دارم برای داناییات که داناییام نیست
برای سلامتی
دوستت دارم مقابل تمام آن چیزها که فقط وهماند
برای قلب جاودانی که صاحبش نیستم
تو فکر میکنی تردید هستی و چیزی جز خرد نیستی
تو خورشیدی بزرگی که بر سرم بالا میآید
آن هنگام که به خود یقین دارم