تو به من بگو چرا؟
شب چرا غمگین است؟
دل چرا چرکین است؟
رنگ شب از چه به روی تن من سنگین است؟
آری از دوری توست
تو اگر باشی
شب به شادی ظهر است
ـــ در حیاط خانه مادر بزرگ ـــ
یا به اندازه پرواز نگاهم در خواب
پر ز شورو شعف است
نه!نه!
تو اگر باشی
شب دگر نیست..
صبح به ایوان نگاهم جاریست...