...ناگفته هایم...

امروز ، اولین روز از باقی زندگی شماست

...ناگفته هایم...

امروز ، اولین روز از باقی زندگی شماست

بازباران بی ترانه

باز باران بی ترانه میخورد بر روی شانه

یادم آرد بی کسی را

یادم آرد من که بودم با که بودم

از چه رو تنهای تنها گوشه ی شهری نشستم

یادم آرد دل غمین است آخر عشقت همین است

آه باران باز باران

گریه ی ابر بهاری

رفتی و تنها نشستم روزهای بیشماری

روزهایی سرد و تاریک در درون کوچه هایی سرد و تاریک

یادم انداخت کودک عشق تو بودم

کودکی دیوانه بودم مست بودم هست بودم

شیره ی جانم کشیدی کودکم را سر بریدی

رفتی و با جان دیگر پر کشیدی و پریدی

آه باران جان من را باز بستان باز بستان

باز بستان جان من را

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد