-
مردا
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 01:12
مردهای فرانسوی هم زن دارن هم معشوقه اما زنشونو بیشتر دوست دارن، مردهای آمریکایی هم زن دارن هم معشوقه اما معشوقشون رو بیشتر دوست دارن؛ مردهای ایرانی هم زن دارن هم معشوقه اما مامانشون رو بیشتر دوست دارن
-
جملات قصار
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 01:12
هنگامی که دوستی به مشکلی برخورده است ، او را با پرسیدن اینکه : هنگامی که دوستی به مشکلی برخورده است ، او را با پرسیدن اینکه : "چه کاری میتونم برات انجام بدم" آزار ندهید ، یک فکر مناسب بکنید و آن را انجام دهید . . . . . . باد می وزد ... میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی تصمیم با تو است . . . ....
-
شعری از دکتر شریعتی
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 01:10
پریشانم چه میخواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر میگویی میگویی؟! خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان...
-
ظنز سربازی رفتن دخترا!
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 01:08
صبحگاه : فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !) کجان؟ معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن صبحگاه : فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !) کجان؟ معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن ساعت 10 صبح همه بیدار...
-
سه زن سه کشور!!
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 01:07
-اگر یک زن سیگار بکشد: در امریکا به او می گویند :زنیکه سیگاری در ایران به او می گویند : زنیکه معتاد فاحشه خیابانی لجن! و در عربستان او را سنگسار می کنند! 1-اگر یک زن سیگار بکشد: در امریکا به او می گویند :زنیکه سیگاری در ایران به او می گویند : زنیکه معتاد فاحشه خیابانی لجن! و در عربستان او را سنگسار می کنند! 2-اگر یک...
-
بازباران بی ترانه
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 01:06
باز باران بی ترانه میخورد بر روی شانه یادم آرد بی کسی را یادم آرد من که بودم با که بودم از چه رو تنهای تنها گوشه ی شهری نشستم یادم آرد دل غمین است آخر عشقت همین است آه باران باز باران گریه ی ابر بهاری رفتی و تنها نشستم روزهای بیشماری روزهایی سرد و تاریک در درون کوچه هایی سرد و تاریک یادم انداخت کودک عشق تو بودم کودکی...
-
بدتر شد
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 01:05
هرچه کردم نش و م از تو جدا ، بدتر شد گفته بودم بزنم قید تو را ، بدتر شد مثلا خواستم این بار موقر باشم و به جای "تو" بگویم که "شما"، بدتر شد آسمان وقت قرار من و تو ابری بود تازه، با رفتن تو وضع هوا بدتر شد چاره دارو و دوا نیست که حال بد من بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد گفته بودی نزنم حرف دلم را...
-
درس زندگی
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 01:03
1- روز تولد دیگران را به خاطر داشته باش . 2- حداقل سالی یکبار طلوع آفتاب را تماشا کن . 3- برای فردایت برنامه ریزی کن . 4- از عبارت «متشکرم» زیاد استفاده کن . 5- بدان در چه وقت باید سکوت کنی . 6- زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان . 7- احمقانه رفتار مکن . 8- برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر . 9- اجناسی را که بچه ها می...
-
اکنون باش
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 01:02
پیش از آنکه واپسین نفس را برآرم پیش از آنکه پرده فروافتد پیش از پژمردن آخرین گل برآنم که زندگی کنم عشق بورزم برآنم که باشم، در این جهان ظلمانی در این روزگار سرشار از فجایع در این دنیای پر از کینه نزد کسانی که نیازمند مناند کسانی که ستایش انگیزند تا دریابم، شگفتی کنم بازشناسم، کهام؟ که میتوانم باشم؟ که میخواهم...
-
20 روش شناسایی ایرانی های مقیم خارج!
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 01:01
- شلوار لی با پیرهن و کفش اسپرت میپوشند 2- موقع حرف زدن S را “اس” تلفظ میکنند . 3- جمله های کوتاه مثل How is going on را با Accent نزدیک به انگلیسی تلفظ میکنند اما اگر جمله از 5 کلمه بیشتر شود انگلیسی را فارسی صحبت میکنند . - شلوار لی با پیرهن و کفش اسپرت میپوشند 2- موقع حرف زدن S را “اس” تلفظ میکنند . 3- جمله های...
-
بی تو
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:58
بی تو از چادر گلدار بدم می آید از نگاه درو دیوار بدم می آید آنقدر دیر رسیدی شب راه آهن که ز دهقان فداکار بدم می آید!!
-
یک نفر
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:58
یک نفر دلش شکسته بود توی ایستگاه استجابت دعا منتظر نشسته بود منتتظر، ولی دعای او دیر کرده بود او خبر نداشت که دعای کوچکش توی چار راه آسمان پشت یک چراغ قرمز شلوغ گیر کرده بود
-
غزل دلتنگی
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:57
هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم اندوه من انبوه تر از دامن الوند بشکوه تر از کوه دماوند غرورم یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است تنها سر مویی ز سر موی تو دورم ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش تو قاف قرار من و من عین عبورم بگذار به بالای بلند تو ببالم کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
-
جدایی
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:57
بی تو طوفان زده ی دشت جنونم صید افتاده به خونم تو چه سان میگذری غافل از اندوه درونم ؟ بی من از کوچه گذر کردی و رفتی بی من از شهر سفر کردی و رفتی قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم تو ندیدی نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی چون در خانه ببستم دگر از پای نشستم گوئیا زلزله آمد گوئیا خانه...
-
آیا نه؟
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:56
ما هر دو هم آبادی باران بودیم آیا نه؟ گهواره نشین کوچه ی جان بودیم آیا نه ؟ تا بال کبوتری ترک بر می داشت یادت هست؟ مرطوب ترین معنی انسان بودیم آیا نه؟
-
حسرت
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:55
هرگز حسرتی در هیچ کجای دنیا این چنین یک جا جمع نمی شود که در همین سه وجه ی کوتاه او دوستم ندارد
-
آشکار
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:54
پنهان می شوی و فکر نمی کنی پشت این دیوار شاید کسی با کاغذهایی شبیه نقشه های خودت نقش تازه ای برایت بازی می کند .
-
به دلم
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:53
به دلم ناگه زد که قلم بر دارم به مرکب بزنم تا ازاین نم نم الماس که بر شیشه قلبم بارید دو سه خط قصه باران به دلم پر ز عطش بنشانم کاش این جوهر تاریک کمی روشن بود
-
بگو..
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:52
دلی در خون نشسته دوست داری؟ بگو قلبی شکسته دوست داری؟ تورا ای عشق ! بی سر دوست دارم مرا با دست بسته دوست داری؟
-
ستاره رفت
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:51
در آن کرانه که دل با ستاره همزاد است به من اجازه در اوج پر زدن داده است در ان کرانه که همواره یک نفر آنجاست که در پذیرش مهمان همیشه آماده است . . دلم برای تو تنگ است شعر من ساده است...
-
صبح به ایوان نگاهم جاریست
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:50
تو به من بگو چرا؟ شب چرا غمگین است؟ دل چرا چرکین است؟ رنگ شب از چه به روی تن من سنگین است؟ آری از دوری توست تو اگر باشی شب به شادی ظهر است ـــ در حیاط خانه مادر بزرگ ـــ یا به اندازه پرواز نگاهم در خواب پر ز شورو شعف است نه!نه! تو اگر باشی شب دگر نیست.. صبح به ایوان نگاهم جاریست...
-
ستاره ای دگر
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:49
همنفس میمیرد همنفس جرعه ای از یک نگه تاریک است تو بمان جاویدان تو غروب من را - گر چه خورشید نبودم - از طلوع شب روشن بر بام ستاره ای دگر دید بزن یاد لبخند مرا بر سر ستاره ای که خندید بزن *** از زمانی که زمین میچرخید خورشید غروبش را دید از زمانی که دل من لرزید - *** شب مرا میخواند دل مرا میراند از صدای دهنک های ستم دیده...
-
سال های صبوری
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:48
دل بر این خسته ی خاموش فرا ده شعر من را قدمی راهِ فراموش سرا ده بعد آخرین نگاه... سالها رفت و هنوز شمعی روشن تر از آن آتش چشم تو نیست سالها رفت و هنوز دل من در گرو یک گره از موی تو گیر است و تو شاید دانی عشق و اندیشه من از همه دنیا سیر است سالها رفت و هنوز دل من در پی یک جرعه نگاهت تشنه ای صحرائیست سالها رفت و هنوز دل...
-
روح در قاب
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:47
فرار از تن... ای خدا باز اضطراب من من میدوم (( تن ))میدود با من تا به جایی که دگر پر میکشم پای تن در گل ــ من رها از غم ــ دست در دستی سبک ــ دست بی تشویش ازرائیل ــ جای پایی از خودم بر جای نیست ــ تن اگر چه مانده در گل ــ من دگر در دام دنیا نیستم تازه میفهمم که من خود کیستم تازه میفهمم که اکنونم رها از همه از خود ز...
-
رسم عجیب
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:45
بگذر از من که من از خودم گذشتم تو چرا در اضطرابی؟ بنشین اینجا ... و بنوش آبی آن که باید برود من هستم تو گناهی که نداری من اگر بارانم گر پر از زندانم همه تقصیر من است تو شبیه همه مردم سربه راه و پا به راه دست تقدیر رسم تو نیست عجیب این عجیب است که من دل به دریایی زدم که تهش نا پیدا و حقیقتش دروغ و لباسش از ریا و اصولا...
-
تعلیق
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:44
وقتی که میان زمین و آسمان نا تمامم کردی فکر فردایم نکردی فکر فردایی چون امروز که پریشانم هنوز و معلق و در امواجم غرق همچنان جسدی بهت زده در رود سر به سنگی پا به سنگی میخورد اختیارم روزی من به دست تو سپردم زین روست که از هنگام رفتن غرقم و معلق ـــ اختیار من تو با خود بردی... ـــ
-
تصور میکنم سنگم
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:42
تصور میکنم سنگم تصور میکنم گاهی که بیرنگم چه ساده از مترسک ها چه زود از بین آدم ها چه مغرورانه از غم ها جدا شد راه یک دیوانه تنها
-
سکوت پاک
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:41
سکوت پاک را از کودک آموختن هنر باشد سکوت پاک را با عشق خواندن هنر باشد سکوت پاکت را با مهر می سرایم و عطر لبانت را می بویم و با مداد رنگی هایم نقاشی میکنمش بر دیوار وجودم با عشق می خوانم سکوت پاکت را چرا که با سکوتت می آموزی عشق را که نباید به زبان آورد ادراک را با سکوتت می آموزی که چرا نمی خوانی ترانه بی کسی را چرا...
-
اهل کاشانم...
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:40
اهل کاشانم روزگارم بد نیست تکه نانی دارم خرده هوشی سر سوزن شوقی مادری دارم بهتراز برگ درخت دوستانی بهتر از آب روان و خدایی که دراین نزدیکی است لای این شب بوها پای آن کاج بلند روی آگاهی آب روی قانون گیاه من مسلمانم قبله ام یک گل سرخ جانمازم چشمه مهرم نور دشت سجاده من من وضو با تپش پنجره ها می گیرم در نمازم جریان دارد...
-
پل الوار
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 00:37
دوستت دارم برای تمام زنهایی که نشناختهام دوستت دارم برای تمام زمانهایی که نزیستهام برای بوی دریا و بوی نان داغ برای برفی که آب میشود برای اولین گلها برای حیواناتی پاک که انسان نمیترساندشان برای دوست داشتن دوستت دارم برای تمام زنهایی که دوست نمیدارمشان چه کسی جز تو مرا نشانم میدهد منی که چنین کم خود را...