زیر باران غم و اندوهم
در سکوت لب خویش
وصف دیدار تو در یادم هست
و گرفتارم در .... ابر پاییزی چشمان ترم
تو که خوابی
تو که راحت خوابی
و تو کی میدانی ، تک تک ثانیه ها قبل دیدار تو مرگ است؟
تو بخواب - آری آسوده بخواب -
...که یکی هست زیر باران گرید
***
همچنان میدانی عشق
مثل کژدم شب و روز
شیره جان مرا میمکد از روی رسوم
!تو ببین ... که چه لاغر شده ام
زردی صورت من دل به خورشید زدست
... اما تو
!همچنان در خوابی